دکتر روانشناس خوب
همهی افرادی که میخواهند به یک دکتر روانشناس مراجعه نمایند، اولین چیزی که به ذهنشان میآید این است که چطور میتوانند تشخیص دهند دکتر روانشناس موردنظر، دکتر خوبی هست یا نه. در واقع فاکتورهای سنجش یک دکتر روانشناس خوب چیست؟
با توجه به اینکه همهی افرادی که به مدرک دکترای روانشناسی نایل میشوند به ظاهر از یک سیستم آموزشی مشترک بهره بردهاند و همگی یک راه مشترک را طی کردهاند، چه چیزهایی باعث میشود که یک دکتر روانشناس نسبت به دیگری، دکتر روانشناس بهتری باشد و برای انتخاب به عنوان دکتر روانشناس خوب ارجحیت داشته باشد؟
برای اینکه بتوانیم دریابیم چه دکتری، دکتر روانشناس خوبی است، باید فاکتورهای یک دکتر روانشناس خوب را بررسی کنیم. یک دکتر روانشناس خوب باید دارای سه فاکتور کلی باشد:
۱- تخصص دکتر روانشناس:
به این معنی که اگر برای اختلال یا بیماری خاصی به دکتر روانشناس مراجعه میکنید، باید ببینید که این اختلال یا بیماری در حیطهی تخصصی دکتر روانشناس موردنظر هست یا نه. یعنی به طور مثال اگر ما دارای اختلال افسردگی هستیم، آیا دکتر روانشناس مربوطه، تخصص در زمینهی افسردگی دارد و در این زمینه به صورت تخصصی آموزش دیده است؟ یا نه، تخصص او در زمینههای دیگر حوزهی روانشناسی است.
همانطور که میدانید، شخصی که دکترای روانشناسی میگیرد در همهی حوزهها نمیتواند به تخصص برسد، بلکه عموما در یک حوزهی خاص تبدیل به متخصص میشود. یعنی اشخاصی که روانشناسی را در دورهی لیسانس و فوق لیسانس به پایان رساندهاند، عموما در دورهی دکترا به یک تخصص خاص روی میآورند. بعضیها متخصص در روانشناسی کودک میشوند و بعضیها متخصص در روانشناسی بزرگسالان و بعضیها در حیطهی تخصصی بالینی، رفتاری و یا تخصصهای دیگر کسب علم و دانش میکنند.
در نتیجه اگر بخواهیم یک دکتر روانشناس خوب را شناسایی کنیم، اولین گام بررسی تخصصی است که فرد در آن آموزش دیده است.
۲- پیوند بین روانشناس و مراجع:
عامل دوم که در تشخیص یک دکتر روانشناس خوب بسیار موثر است، پیوند روانشناس و مراجع است. پیوند روانشناس و مراجع به این مفهوم است که باید نحوهی برقراری ارتباط دکتر روانشناس را با خودمان مورد بررسی قرار دهیم. یک دکتر روانشناس خوب همیشه سعی در حفظ مرزهای بین مراجع و روانشناس را دارد و به هیچوجه از جایگاه روانشناس خارج نمیشود و و وارد حریم خصوصی بیمار نمیگردد.
عامل دیگری که در پیوند بین روانشناس و مراجع بااهمیت است و باید مورد بررسی قرار گیرد، میزان صداقت دکتر روانشناس با فرد مراجع است. یک دکتر روانشناس خوب بهیچوجه از ارجاع دادن مراجع در زمانیکه احساس کند فرد نیازمند متخصص در رشتهی دیگری در حوزهی روانشناسی است، کوتاهی نمیکند و بهیچوجه تلاش برای بازی کردن نقش قهرمان و حل کردن تمامی مشکلات به تنهایی نخواهد کرد.
۳- پروتکل درمانی:
عامل سوم در انتخاب یک دکتر روانشناس که میتواند مهمترین فاکتور برای شناسایی یک دکتر روانشناسخوب باشد، پروتکل درمانی است. پروتکل درمانی به این معنی است که زمانیکه نزد دکتر روانشناس میرویم، یک دکتر روانشناس خوب از یک پروتکل درمانی مشخص برای درمان ما استفاده میکند و درواقع این پروتکل درمانی را برای مراجع به صورت واضح و مشخص در ابتدای راه توضیح میدهد. همانطور که مطلع هستید، در حوزهی روانشناسی رویکردهای مختلفی برای کمک کردن به مراجع وجود دارد. رویکردهایی از قبیل درمانهای شناختی، دیالکتیکی، روانکاوی و … . یک دکتر روانشناس خوب کسی است که در جلسهی اول، رویکرد درمانی خود را برای مراجع توضیح بدهد و بهیچوجه در طول جلسات از این رویکرد درمانی فاصله نگیرد. به عنوان مثال، اگر درمان شناختی را برای مشکل مراجعش انتخاب میکند، در طول مسیر نباید به سمت روانکاوی، درمانهای دیالکتیک و یا حوزههای دیگر برود و باید همیشه در تمامی طول راه و در تمامی جلسات درمانی که از ابتدا برای مراجع در نظر گرفته، درمان شناختی را ادامه دهد. زیرا پروتکلهای درمانی در حوزهی روانشناسی زمانی به موفقیت میرسند که تمامی این پروتکل به صورت حرفهای و با دقت کامل اجرا شود.
اما دکترهای روانشناس آماتور و یا کسانی که مطالعات حرفهای در این حوزه ندارند، عموما در طول جلسات، سکان درمان را به دست مراجع میدهند و از سویی به سوی دیگر منحرف میشوند. به عنوان مثال، جلسات را با رفتار درمانی شناختی شروع میکنند، اما بعد از چند جلسه دست به روانکاوی، هیپنوتیزم و یا کارهای غیرتخصصی دیگری میزنند که در آن هیچ تخصصی ندارند. که عموما این دکترهای روانشناس و یا کسانی که در مقام لیسانس و فوق لیسانس درصدد دادن مشاوره و یا دیدن مراجع هستند، در بعضی مواقع به علت عدم تخصص کافی در حوزهی مربوطه، با یک رویکرد درمانی شروع به دیدن مراجع میکنند و در طول مسیر، به علت کمبود تخصص در حوزهی مربوطه، مجبور میشوند از حوزههای دیگری کمک بگیرند و در واقع بیشتر سعی در پراکنده درمانی دارند. به همین علت، یک روز از فروید حرف میزنند و روز دیگر از بک. یک روز ازخطاهای شناختی میگویند و روز دیگر از مکانیزمهای دفاعی. در واقع این افراد در هر جلسه باتوجه به روند جلسه، درمان را تغییر میدهند.
به عنوان مثال، اگر فرد در جلسه اول از وسواس شکایت داشته است و در جلسه پنجم از رابطهی خودش با شوهر، همسر یا کودکش مینالد، فرد به عنوان یک دکتر روانشناس مسالهی وسواس را به کلی فراموش میکند و سعی میکند موضوع جدید را با روشهای دیگر و تکنیکهای دیگر از حوزههای دیگر روانشناسی حل نماید. که در نهایت بعد از اتمام جلسات به علت پراکنده بودن روند درمان، هم درمان انجام نشده و هم اعتماد مراجع به روانشناس و علم روانشناسی کاهش پیدا کرده است. در واقع این دکترهای روانشناس که دست به پراکنده درمانی میزنند، به علت عدم تخصص در حوزهی خاص و به علت ناتوانی در حل مسالهی مربوطه، سعی در خوشحال کردن و راضی نمودن مراجع دارند؛ به همین دلیل هر جلسه سعی میکنند احساسات مراجع را به سمت رضایت سوق دهند و هدف این دکترهای روانشناس، کمک به مراجع برای حل مشکلی که مراجعه کرده، نمیباشد بلکه تنها هدف، راضی کردن مراجع است.
پس در نظر داشته باشید زمانیکه به یک دکتر روانشناس مراجعه میکنید، دکتر روانشناس خوب کسی است که در ابتدای جلسه، بعد از شنیدن حرفهای شما، رویکرد درمانی خودش را توضیح میدهد، مسیر درمان را مشخص میکند، تعداد جلسات را به صورت واضح بیان میکند و نهایتا نتیجهی جلسات را عنوان میکند.
در نتیجه یک دکتر روانشناس خوب در اولین جلسهی ملاقات علاوه بر تشخیص مشکل شما، رویکرد درمانی خود، تعداد جلسات و نتیجهای که بعد از اتمام جلسات حاصل میشود را به شما خواهد گفت و در واقع شما از ابتدا، هم با مشکل خود به خوبی آشنا میشوید و هم مسیری را که باید برای رفع این مشکل طی کنید، خواهید شناخت و هم آگاه میشوید که در انتها و با اتمام این جلسات به چه مقصدی خواهید رسید.